دخترافرشتن2

سخنش فقط همین بود:زودبرمیگردماری رفته بود تابرگردد  ولـــــــــــــــــــــــــــی   هرثانیه  هردقیقه هرروزمنتظرش هستمولـــــــــــــــــــــــــــــــــیانگارسرقولش نیست                                                چون خمیده شده ام و هنوز برنگشتهشایدفکرخواهر غریبش نیستشاید خودش نیستنمیدانم دخترافرشتن2...ادامه مطلب

بچه ها لال شوید بی ادب ها ساکت سخت آشفته و غمگین بودم… به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم... چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! اولی کامل بود، دومی بدخط بود بر سرش داد زدم... سومی می لرزید... خوب، گیر آوردم !!! صید در دام افتاد و به چنگ آمد زود... دفتر مشق حسن گم شده بود این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت تو کجایی بچه؟؟؟ بله آقا، اینجا همچنان می لرزید... دخترافرشتن2...ادامه مطلب

تنگ درفکربودم یاد ان دوران بودم یادشادیمانم بودم  یادصداهابودم                            دلم برایش تنگ شده بود                               تنهابغض درگلوگاه بود                         دلم هوایش رامیخواست                            هوای صحبت هایش را اشک هایم شروع به باریدن کرد یاداولین دیدارمان افتادم یاداولین نگاهیادچشمانی عسلی نزدیک2سال است که اوراندیده ام بااینکه فقط10قدم به من نزدیک است ولی پاهایم یاری ام نمی کنندنمی دانم چرا یادقول هایمان افتادم یادپاتوقمان افتادم یادخنده هایش نه تنها گریه هایش اخرفقط غم داش دخترافرشتن2...ادامه مطلب

دخترافرشتن2...